جدول جو
جدول جو

معنی گوی درافکندن - جستجوی لغت در جدول جو

گوی درافکندن
(سَ رِ سَ تَ)
گوی در میدان افکندن. به مبارزه برخاستن. جنگ ورزی کردن. مبارزه کردن. مبارز طلبیدن:
یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر
یا چو مردان اندرآ و گوی در میدان فکن.
سنائی.
وین گوی سعادت است و دولت
تا با که درافکنی به میدان.
سعدی
لغت نامه دهخدا
گوی درافکندن
بمبارزه برخاستن، مبارز طلبیدن
تصویری از گوی درافکندن
تصویر گوی درافکندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوی در افکندن
تصویر گوی در افکندن
((دَ. اَ کَ دَ))
به مبارزه طلبیدن
فرهنگ فارسی معین